جدول جو
جدول جو

معنی انبرباریس

انبرباریس
زرشک، درختچه ای خاردار با برگ های دندانه دار و کوچک که ریشه، ساقه، میوه و برگهای آن مصرف دارویی دارد، میوۀ خوشه ای، قرمز رنگ و ترش مزۀ این گیاه که به عنوان چاشنی غذا به کار می رود، دارشک، زرک، زراک، سرشک، زارج، امبرباریس، برباریس، زراج، اترار
تصویری از انبرباریس
تصویر انبرباریس
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با انبرباریس

انبرباریس

انبرباریس
لاتینی تازی شده زرشک هراش بند از گیاهان دارویی
انبرباریس
فرهنگ لغت هوشیار

انبرباریس

انبرباریس
زرشک. (از یادداشت مؤلف). امبربارس. امیربارس. (شعوری ج 1 ورق 111الف). بپارسی زرشک خوانند و زارج و زرنگ هم خوانند. بهترین آنست که بغایت خود رسیده باشد. (از اختیارات بدیعی نسخۀ خطی کتاب خانه مؤلف). هو الزرشک و منه مدور احمر سهلی و اسود مستطیل رملی او جبلی و هو اقوی. (قانون ابوعلی سینا مقالۀ 2 از کتاب 2 ص 159)
لغت نامه دهخدا

امبرباریس

امبرباریس
زِرِشک، درختچه ای خاردار با برگ های دندانه دار و کوچک که ریشه، ساقه، میوه و برگهای آن مصرف دارویی دارد، میوۀ خوشه ای، قرمز رنگ و ترش مزۀ این گیاه که به عنوان چاشنی غذا به کار می رود، زِرِک، زَراک، اَنبَرباریس، بَرباریس، زارِج، دارِشک، زَراج، سِرِشک، اَترار
امبرباریس
فرهنگ فارسی عمید

برباریس

برباریس
زِرِشک، درختچه ای خاردار با برگ های دندانه دار و کوچک که ریشه، ساقه، میوه و برگهای آن مصرف دارویی دارد، میوۀ خوشه ای، قرمز رنگ و ترش مزۀ این گیاه که به عنوان چاشنی غذا به کار می رود، زِرِک، اَترار، زارِج، سِرِشک، اَمبَرباریس، زَراک، اَنبَرباریس، دارِشک، زَراج
برباریس
فرهنگ فارسی عمید