معنی ادب آموز - فرهنگ فارسی عمید
معنی ادب آموز
ادب آموز
آنکه علم ادب درس می دهد، آنکه درس ادب و اخلاق می دهد، استاد، معلم، کسی که ادب فرامی گیرد، شاگرد، متعلم
تصویر ادب آموز
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با ادب آموز
ادب آموز
ادب آموز
ادیب. (نصاب). استاد. معلم: ادیب را ادب آموز دان، ادب فرهنگ. (نصاب).
لغت نامه دهخدا
اسب آموز
اسب آموز
رایض. رائض. (مهذب الاسماء) ، آرمیدن. (منتهی الارب). آسایش کردن. آرام و قرار گرفتن. خواب کردن، خوابانیدن. ارقاد
لغت نامه دهخدا
غیب آموز
غیب آموز
آنکه غیب آموزد. غیب آموزنده. رجوع به غَیب شود: بر آن رهبان دیر افتاد راهش که دانا خواند غیب آموز شاهش. نظامی
لغت نامه دهخدا
بد آموز
بد آموز
آنکه چیزهای بد بدیگران یاد دهد کسی که پندهای نادرست دهد مقابل نیک آموز، آنکه چیزهای بد از دیگران یاد گیرد مقابل نیک آموز
فرهنگ لغت هوشیار
شب آموز
شب آموز
آموزنده بشب. که شب هنگام تعلیم گیرد. فراگیرنده به شب. آنکه درشب بیاموزد و تعلیم گیرد، آنکه در شب تعلیم دهد، در تداول عامه، زن که شب به شوی خود بد کسان ِ شوی خود گوید. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.