جدول جو
جدول جو

معنی هولناک

هولناک
چیزی که بیم و هراس در انسان پدید آورد، پربیم و ترس، خطرناک
تصویری از هولناک
تصویر هولناک
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با هولناک

هولناک

هولناک
مهیب، ترسناک ترسنال وحشتناک خوف انگیز. هولناکی: ترسناکی وحشتناکی خوف انگیزی
فرهنگ لغت هوشیار

هولناک

هولناک
مُرَکَّب اَز: هول عربی + ناک فارسی، مهیب. ترسناک. (یادداشت مرحوم دهخدا)، چیزی که از دیدن آن هیبت و ترس در دل پدید آید. (آنندراج) :
یکی باد برخاست بس هولناک
دل جنگیان شد از آن پر ز باک.
فردوسی.
جایی و چه جای از این مغاکی
مانندۀ گور هولناکی.
نظامی.
چو گردن کشید آتش هولناک
به بیچارگی تن بینداخت خاک.
سعدی (از آنندراج)،
یکی آتشین وادی هولناک
که از هول او دیو گشتی هلاک.
عبداﷲ هاتفی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

هولناک

هولناک
بیمناک، ترس آور، ترسناک، ترسناک، خوف انگیز، خوفناک، دهشتناک، رعب آور، رعب انگیز، سهمناک، فجیع، مخوف، مخوف، موحش، مهیب، وحشتناک، وهمناک، هراس انگیز، هولناک
فرهنگ واژه مترادف متضاد

هوسناک

هوسناک
دارای هوا وهوس، چیزی که خواهش نفسانی را در انسان تحریک می کند
هوسناک
فرهنگ فارسی عمید