جدول جو
جدول جو

معنی نی هندی

نی هندی
خیزران، گیاهی پایا از تیرۀ گندمیان ویژگی نواحی گرم و مرطوب با ساقه های راست و بلند و برگ هایی شبیه خرما که از ساقۀ بند بند میان تهی آن عصا، چوب دستی و نیزه و از برگ و پوست آن ریسمان و فرش و از مغز آن ماده ای بنام تباشیر با ترکیب آهک و سیلیس و پتاس با خاصیت تب بر و ضد استفراغ و ضد اسهال خونی تهیه می شود، تباشیر، بامبو، ثلج چینی، طباشیر، ثلج صینی
تصویری از نی هندی
تصویر نی هندی
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با نی هندی

پی بندی

پی بندی
عمل پی بندمحکم کاری پی بنا با سنگ و آهک و سیمان و غیره، عمل بستن پی
فرهنگ لغت هوشیار

چم هندی

چم هندی
دهی از دهستان موسیان شهرستان دشت میشان که در 35 هزارگزی جنوب خاوری موسیان بر سر راه اتومبیل رو فله به موسیان واقع است. دشت و گرمسیری است و 400 تن سکنه دارد. آبش از چشمه. محصولش غلات و روغن و شغل اهالی زراعت، گله داری و بافتن قالیچه و سیاه چادر است. این آبادی را ربوط هم مینامند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا

بید هندی

بید هندی
نوعی از بید است که در بیشه های مازندران باشد و از میوۀ آن دوشاب گیرند. خلاف هندی. رجوع به هندی شود: اضاء، بیشۀ بید هندی. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

بی هنری

بی هنری
حالت و چگونگی بی هنر. بی وقوفی. ناکارآزمودگی. (ناظم الاطباء) ، بی مایگی و بی کمالی. فقد فضیلت و کمال. بی کمالاتی:
چون سپیدار سر ز بی هنری
از ره مردمی فرونارند.
ناصرخسرو.
تاک رز از انگور شد گرامی
وز بی هنری ماند بید، رسوا.
ناصرخسرو.
قاید بخت بود بی هنری.
سیف اسفرنگ.
از بی هنری و بی وفایی
یاران همه کرده زو جدایی.
نظامی.
بکوش خواجه و از عشق بی نصیب مباش
که بنده را نخرد کس به عیب بی هنری.
حافظ
لغت نامه دهخدا

پی بندی

پی بندی
عمل محکم کردن پی بنا با سنگ و آهک و سیمان و امثال آن. عمل بستن پی. با فعل کردن و شدن صرف شود
لغت نامه دهخدا