جدول جو
جدول جو

معنی ناگاه گیر

ناگاه گیر
آنکه ناگهانی حمله کند و کسی یا چیزی را بگیرد، ناگاه گیرنده، غافل گیر
تصویری از ناگاه گیر
تصویر ناگاه گیر
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با ناگاه گیر

ناگاه گیر

ناگاه گیر
کسی که حمله ناگهانی آردوبیخبر کسی یا چیزی را بگیرد
ناگاه گیر
فرهنگ لغت هوشیار

ناگاه گیر

ناگاه گیر
غافل گیر، (ناظم الاطباء)، کسی که حملۀ ناگهانی آرد و بی خبر و بی اطلاع کسی چیزی را بگیرد، (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

ناجای گیر

ناجای گیر
آنچه که مکانی را اشغال نکند: (از بهرآنکه او جوهری ناجای گیرست. {مقابل جای گیر
ناجای گیر
فرهنگ لغت هوشیار

ناله گیر

ناله گیر
آنکه مانع ناله کردن شود: گشتی شکار درد ظهوری بخود بناز شادم که دام من نفس ناله گیرتست. (ظهوری ظنند. لغ)
فرهنگ لغت هوشیار

ناله گیر

ناله گیر
گیرندۀ ناله. که ناله را ببندد. که مانع ناله کردن شود:
گشتی شکار درد ظهوری به خود بناز
شادم که دام من نفس ناله گیر تست.
ظهوری (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

گاه گیر

گاه گیر
غافلگیر، اسبی که گاه گاه رم بکند، درد یا عارضه ای که ناگهان بروز کند، گاه گیر، گَه گیر، گَه گیری
گاه گیر
فرهنگ فارسی عمید

گاه گیر

گاه گیر
گه گیر، توسن، حرون (اسب)، بی فرمان (اسب)، (زمخشری)، رجوع به گه گیر شود
لغت نامه دهخدا