معنی گمیز کردن تصویر گمیز کردن گمیز کردنگُمیز کَردَن شاشیدن، شاش زدن، گمیزیدن، شاریدن، شاشدن، ادرار کردن، گمیختن، میختن، میزیدن، چامیدنشاشیدن، شاش زَدَن، گُمیزیدَن، شاریدَن، شاشِدَن، اِدرار کَردَن، گُمیختَن، میختَن، میزیدَن، چامیدَن فرهنگ فارسی عمید