معنی گرو گذاشتن - فرهنگ فارسی عمید
معنی گرو گذاشتن
- گرو گذاشتن
- چیزی را به عنوان گرو نزد کسی گذاشتن، گرو گذاردن، گرو نهادن
تصویر گرو گذاشتن
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با گرو گذاشتن
گرو گذاشتن
- گرو گذاشتن
- چیزی را بعنوان گرو نزد کسی گذاشتن گرو نهادن، یا ریش به گرو گذاشتن، واسطه اجرای عملی شدن با خواهش
فرهنگ لغت هوشیار
گرو گذاشتن
- گرو گذاشتن
- چیزی را در گرو نهادن. گرو سپردن. رهن دادن
لغت نامه دهخدا
فرو گذاشتن
- فرو گذاشتن
- پایین گذاشتن، پایین انداختن، پایین آوردن
مهمل گذاشتن، اهمال کردن، کوتاهی کردن
فرهنگ فارسی عمید
فرو گذاشتن
- فرو گذاشتن
- مضایقه کردن کوتاهی کردن، مهمل گذاشتن اهمال کردن، ضایع کردن، صرف نظر کردن گذشت کردن، ترک کردن، رخصت دادن اجازه دادن، آزاد کردن
فرهنگ لغت هوشیار
گام گذاشتن
- گام گذاشتن
- قدم گذاشتن گام نهادن: درفش منوچهر چون دید سام پیاده شد از اسپ و بگذارد گام
فرهنگ لغت هوشیار