جدول جو
جدول جو

معنی گدک

گدک
گیپا، نوعی خوراک که برنج و لپه و گوشت را لای تکه های شکمبۀ گوسفند می پیچند و می پزند
تصویری از گدک
تصویر گدک
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با گدک

گدک

گدک
گردنه کوه کیپای کوچک و آن پوست پاره های شکنبه گوسفند است که دوزند و از برنج و مصالح پر کنند و پزند: بامدادان چو تردید گدک و پاچه زنند می برند از پی آن کله و کیپا در کار. (بسحاق اطعمه)
فرهنگ لغت هوشیار

گدک

گدک
کیپای کوچک و خرد را گویند و آن پوست پاره های شکنبۀ گوسفند است که دوزند و از برنج و مصالح پر کنندو پزند. (برهان) (آنندراج) (جهانگیری) :
در بحر سفره یی نرساند به ساحلی
کشتی نان گرش نبود لنگر گدک.
بسحاق اطعمه (چ استانبول ص 72).
بامدادان چو ترید گدک و پاچه زنند
می پزند از پی آن کله و کیپا در کار.
بسحاق اطعمه (چ استانبول ص 14)
لغت نامه دهخدا

گدک

گدک
ده کوچکی است از دهستان بهرآسمان بخش ساردوئیۀ شهرستان جیرفت، 38هزارگزی جنوب ساردوئیه و 8هزارگزی خاور راه مالرو جیرفت به بافت. سکنۀ آن 20 تن است. ساکنین از طایفۀ سلیمانی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا

گردک

گردک
مصغرِ گِرد، گِرد، حجلۀ عروس، برای مِثال ز گردک های دورادور بسته / مه و خورشید چشم از نور بسته (نظامی۲ - ۲۸۵)
گردک
فرهنگ فارسی عمید