جدول جو
جدول جو

معنی غرامات

غرامات
جمع واژۀ غرامت، مالی که بابت خسارت داده یا گرفته می شود، تاوان، زیان، ضرر، مشقت، پشیمانی، ندامت
تصویری از غرامات
تصویر غرامات
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با غرامات

غرامات

غرامات
آنچه ادایش لازم باشد دادن عین یا وجه مال مفقود یا ضایع شده تاوان، جمع غرامات، مشقت ضرر، پشیمانی، عذاب
فرهنگ لغت هوشیار

غرامات

غرامات
جَمعِ واژۀ غرامه. (اقرب الموارد). رجوع به غرامه و غرامت شود
لغت نامه دهخدا

کرامات

کرامات
جمع کرامت، چیزهای عجیب و خارق عادت که از بعضی مردمان بزرگ گاه گاه صدور یابد
فرهنگ لغت هوشیار

کرامات

کرامات
جمع کرامه. کارهای عجیب و خارق العاده که از بعضی اولیاء و صالحان دیده می شود
فرهنگ فارسی معین

غرابات

غرابات
نام جائی است، و در شعر لبید آمده است، و آبهائی متعلق به خزاعه پائین تر از کُلَیَّه است. کثیر گوید:
اقیدی دماً یا ام عمرو هرقته
فیکفیک فعل القاتل المتعمد
و لن یتعدی ما بلغتم براکب
زوره اسفار تروح و تغندی
فظلت باکناف الغرابات تبتغی
مظنتها و استبرأت کل مرتدی.
حفصی گوید: غرابات نزدیک العرمه در زمین یمامه است. اصمعی راست:
لمن الدارُ تعفی رسمها
بالغرابات فَاءَعلی العرمه.
(از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا