صورت جسمیه. و آن جوهر حال در هیولای اول است و آنرا طبیعت مقداریه نیز نامند و به اعتبار مبداء بودن آن حرکت و سکون ذاتی را صورت طبیعیه نیز نامند و به اعتبار تأثیر آن در غیر، قوه نامیده شود. (از کشاف اصطلاحات الفنون). جوهر ممتد در همه ابعاد که به حس درآید. (تعریفات). جوهر بسیط لاوجود لمحله دونه قابل للابعاد الثلاثه المدرکه من الجسم فی بادی النظر. (تعریفات)
صورت نوعیه. جوهر حال است در هیولای ثانی و آن جوهریست داخل در جسم و مبداء بود آثار آنراچون روشنائی و سوزندگی و بدین صورت است که نوع اجسام مختلف شود. جوهریست بسیط که وجود آن بالفعل تمام نشود بدون آنچه در آن حلول یابد. (تعریفات جرجانی)