جدول جو
جدول جو

معنی شست

شست
انگشت بزرگ دست یا پا، انگشت نر
ابهام، زهگیر
انگشتانۀ چرمی یا استخوانی که هنگام تیراندازی با کمان بر سر انگشت شست می کردند، برای مثال نظر کن چو سوفار داری به شست / نه آنگه که پرتاب کردی ز دست (سعدی۳ - ۳۲۲)
شصت، ۶۰
قلاب ماهیگیری، برای مثال بر ماه به شست زلفکان راه گرفت / گیرند به شست ماهی او ماه گرفت (عنصری - ۳۱۰)، دام، کمند
تصویری از شست
تصویر شست
فرهنگ فارسی عمید