معنی ستیغ - فرهنگ فارسی عمید
معنی ستیغ
ستیغ
بلندترین تیغۀ کوه، بلندی کوه، سر کوه، تیزی کوه، برای مثال تو گفتی کز ستیغ کوه سیلی / فرود آرد همی احجار صد من (منوچهری - ۸۶) ، راست، بلند، راست ایستاده مانند ستون و نیزه
تصویر ستیغ
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با ستیغ
ستیغ
ستیغ
هر چیز راست و بلند همچون کوه و نیزه، بلندی سر کوه. یا ستیغ خاصره. تاج استخوان خاصره
فرهنگ لغت هوشیار
ستیخ
ستیخ
هر چیز راست و بلند همچون کوه و نیزه، بلندی سر کوه. یا ستیغ خاصره. تاج استخوان خاصره
فرهنگ لغت هوشیار
ستیم
ستیم
خون و چرک و ریمی باشد که در جراحت جمع شود تا نشتر نزنند بیرون نیاید
فرهنگ لغت هوشیار
سریغ
سریغ
سپریغ، خوشۀ انگور، خوشۀ بزرگ و پربار، خوشۀ انگور که هنوز دانه هایش نرسیده و درشت نشده، غوره
فرهنگ فارسی عمید
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.