معنی روان بخش روان بخش شاد کننده، آرامش دهنده، بخشندۀ روح وجان، خداوند، روح القدس تصویر روان بخش فرهنگ فارسی عمید
روان بخشی روان بخشی روح بخشی، جان بخشی، برای مِثال از روان بخشی عیسی نزنم دم هرگز / زان که در روح فزایی چو لبت ماهر نیست (حافظ - ۱۵۸) فرهنگ فارسی عمید
روان بخشی روان بخشی جان بخشی. روح بخشی: از روان بخشی عیسی نزنم دم هرگز زانکه در روح فزایی چو لبت ماهر نیست. حافظ. و رجوع به روان بخش شود لغت نامه دهخدا
روانبخش روانبخش جانبخش، جان پرور، جانفزا، روح افزا، روح انگیز، روحبخش، روحپرور فرهنگ واژه مترادف متضاد
جوان بخت جوان بخت خوشبخت، سعادتمند، نیک بخت، بَختیار، صاحِب اِقبال، شادبَخت، مُستَسعَد، طالِع مَند، فَرُّخ فال، نیک اَختَر، فَرخُندِه طالِع، نیکوبَخت، خَجَستِه طالِع، نِکوبَخت، مُقبِل، صاحِب دُولَت، اِقبالمَند، بُلَندبَخت، خَجَستِه، خَجَستِه فال، سَعید، اَیمَن، فَرخُندِه بَخت، بُلَنداِقبال، خوش طالِع، سِفیدبَخت فرهنگ فارسی عمید
توان بخشی توان بخشی بازگرداندن تن درستی و عمل کرد طبیعی عضو آسیب دیده یا شخص بیمار در کوتاه ترین مدت، بازتوانی فرهنگ فارسی معین