تپه، پشته، تل، زمین، برای مثال هرچه بخواهد بده که گنده زبان است / دیو رمیده نه کنده داند و نه رش (منجیک - شاعران بی دیوان - ۲۳۳) رشن، دادگر، عادل، در آیین زردشتی فرشتۀ عدالت، روز هجدهم از هر ماه خورشیدی، برای مثال درآمد در آن خانۀ چون بهشت / به روز رش از ماه اردیبهشت (عنصری - ۳۵۲) ارش، واحد اندازه گیری طول، تقریباً برابر با نیم متر که بر مبنای فاصلۀ سر انگشت میانۀ دست تا آرنج اندازه گیری می شد، ذراع، برای مثال رش و سنگ کم و ترازوی کژ / همه تدبیر مرد غدار است (ناصرخسرو - ۲۸۵) جامۀ ابریشمی