معنی درهم برهم - فرهنگ فارسی عمید
معنی درهم برهم
درهم برهم
درهم و برهم، درهم ریخته، آشفته، شوریده، مشوش، نامنظم
تصویر درهم برهم
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با درهم برهم
درهم برهم
درهم برهم
درهم و برهم. پریشان و بی نظام. (آنندراج). در هرج و مرج افتاده و پریشان شده. (ناظم الاطباء). آشفته. مشوش. شلوغ پلوغ. ریخته پاشیده. (یادداشت مرحوم دهخدا) ، ویران و خراب. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
برهم درهم
برهم درهم
پریشان. آشفته. زیروزبر. (آنندراج). مضطرب. مشوش. زیر و بالا. سرنگون. (ناظم الاطباء). درهم برهم
لغت نامه دهخدا
درهم و برهم
درهم و برهم
درهم برهم. شوریده. آشفته. قاطی پاطی. شلوغ پلوغ. (یادداشت مرحوم دهخدا). - خوابهای درهم و برهم، اضغاث احلام. خوابهای پریشان. (یادداشت مرحوم دهخدا). ، پیچیده. بغرنج
لغت نامه دهخدا
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.