آنچه یا آنکه وجود آن ضروری یا چاره ناپذیر است، موقعیتی که خروج از آن میسر نیست یا تنها یک راه در پیش رو وجود دارد، به ناچار، ناگزرد، کام ناکام، چار و ناچار، ناگزران، لابدّ، لاجرم، به ضرورت، خوٰاه و ناخوٰاه، ناکام و کام، ناگزر، ناچار، ناگزیر، لاعلاج، لامحاله، خوٰاه ناخوٰاه آنچه یا آنکه وجود آن ضروری یا چاره ناپذیر است، موقعیتی که خروج از آن میسر نیست یا تنها یک راه در پیش رو وجود دارد، بِه ناچار، ناگُزَرد، کام ناکام، چار و ناچار، ناگُزِران، لابُدّ، لاجَرَم، بِه ضَرورَت، خوٰاه و ناخوٰاه، ناکام و کام، ناگُزِر، ناچار، ناگُزیر، لاعَلاج، لامَحالِه، خوٰاه ناخوٰاه