جدول جو
جدول جو

معنی خلیدن

خلیدن
فرو رفتن چیزی باریک و نوک تیز مانند خار یا سوزن یا سیخ در بدن یا چیز دیگر، برای مثال گل می نهد به محفل نادانان / بر قلب عاقلان بخلد خارش (ناصرخسرو۱ - ۲۸۷)،
مجروح شدن، کنایه از آزرده کردن، برای مثال ننگری تو به من که غفرۀ تو / دل خلد کی روا بود بنگر (عنصری - ۶۱)،
فرو بردن چیزی باریک و نوک تیز مانند خار یا سوزن یا سیخ در بدن یا چیز دیگر
تصویری از خلیدن
تصویر خلیدن
فرهنگ فارسی عمید