جدول جو
جدول جو

معنی خدعه کردن

خدعه کردن
حیله کردن، فریب دادن، کلک زدن، فریفتن، چپ رفتن، نیرنگ ساختن، غدر کردن، مکایدت کردن، گربه شانه کردن، پشت هم اندازی کردن، کید آوردن، حقّه زدن، شید آوردن، ترفند کردن، نارو زدن، مکر کردن، سالوسی کردن، تبندیدن، غدر اندیشیدن، تنبل ساختن، گول زدن، اورندیدن، دستان آوردن، غدر داشتن
تصویری از خدعه کردن
تصویر خدعه کردن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با خدعه کردن

خدعه کردن

خدعه کردن
فریب بکار بردن. مکر کردن. نیرنگ زدن. حقه سوار کردن. تَخدیع، فسون ساختن
لغت نامه دهخدا

ادعا کردن

ادعا کردن
دعوی کردن مدعی بودن مزی تی برای خود قایل بودن، مطالبه کردن در خواس کردن، طلب حریف کردن، در کشتی باستانی هر وقت ورزشکاری ورزشکار دیگر را برای مسابقه دعوت کند میگوید: (ادعا کرده است)
فرهنگ لغت هوشیار

خدمت کردن

خدمت کردن
کاری را برای کسی انجام دادن، تعظیم کردن کرنش کردن
خدمت کردن
فرهنگ لغت هوشیار

خطبه کردن

خطبه کردن
درخواست کردن، خواستن کاری، داوطلب انجام کاری شدن
خطبه کردن
فرهنگ لغت هوشیار