جدول جو
جدول جو

معنی چهار تکبیر زدن

چهار تکبیر زدن
کنایه از ترک گفتن به ویژه ترک کردن دنیا و از خوشی های آن چشم پوشیدن
تصویری از چهار تکبیر زدن
تصویر چهار تکبیر زدن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با چهار تکبیر زدن

چهار تکبیر زدن

چهار تکبیر زدن
گزاردن نماز میت، ترک دنیا را گفتن و چشم پوشیدن از لذایذ آن
چهار تکبیر زدن
فرهنگ لغت هوشیار

چهار تکبیر زدن

چهار تکبیر زدن
کنایه از گزاردن نماز بر جنازه اموات است. (از انجمن آرا). گزاردن نماز میت. مراد تکبیرهاست که در نماز میت گویند. در نماز میت معمول شیعه پنج تکبیر است و چهار تکبیر مخصوص نماز اهل سنت و جماعت باشد: و هی علی المؤمنین خمس تکبیرات بلاخلاف بیننا. (فرهنگ خطی) ، ترک کردن. (انجمن آرا). یعنی ترک کردم. و این کلام کنایه از نماز جنازه است که بعد از آن مرده را وداع کنند. (فرهنگ خطی). رجوع به چار تکبیر زدن شود
لغت نامه دهخدا

چار تکبیر زدن

چار تکبیر زدن
کنایه از نماز جنازه هم هست که بعد از آن میت را وداع کنند. (برهان). نماز جنازه کردن زیرا که در نمازجنازه چهار تکبیر مقرر است. (آنندراج) :
هر دم از ماتم برگی نتوان آه کشید
چار تکبیر بر این نخل خزان دیده زدیم.
صائب (از آنندراج).
، کنایه از ترک محلی کردن و تبرای مطلق از ماسوی نمودن باشد. (برهان). کنایه از ترک نمودن همه چیز را. (آنندراج). یکباره ترک چیزی یا ترک کسی گفتن:
سه شراب حقیقتی بخوریم
چارتکبیر بر مجاز زنیم.
سنایی.
اتابک ایلد گزشاه جهانگیر
که زد بر هفت کشور چار تکبیر.
نظامی.
من همان دم که وضو ساختم از چشمۀ عشق
چار تکبیر زدم یکسره بر هرچه که هست.
حافظ.
کبریای حرم حسن تو چون روی نمود
چار تکبیر زدیم از همه بیزار شدیم.
(از قره العیون ملا محسن فیض)
لغت نامه دهخدا

چهار تکبیر کردن

چهار تکبیر کردن
گزاردن نمازمیت. رجوع به چار تکبیر کردن شود، ترک کردن. رها کردن. و ترک گفتن: پس چون بر ساحل محیط کرم تشنه روزی چند صبر کرد و اثر شفاء عارضه نمیدید، چهار تکبیر بر آن حضرت کرد و عنان عزیمت بر صوب غور و غزنین گردانید. (تاریخ سلاجقۀ کرمان)
لغت نامه دهخدا