جدول جو
جدول جو

معنی چرخ دولاب

چرخ دولاب
چرخ چاه، نوعی چرخ چوبی یا فلزی با طنابی متصل به آن برای کشیدن آب از چاه
تصویری از چرخ دولاب
تصویر چرخ دولاب
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با چرخ دولاب

چرخ دولاب

چرخ دولاب
چرخاب. چرخ چاه. چرخ دلو. چرخ جر. چرخی که یک یا چنددلو پرآب را از چاه برکشد. نوعی چرخ چاه که بر سر چاه آب نصب کنند و آنرا بوسیلۀ چند مرد زورمند یا بوسیلۀ اسب و شتر و گاو بحرکت آورند و یک یا چند دلو بزرگ پرآب را از چاه بالا کشند. نوعی چرخ مخصوص آب کشیدن از چاه که چند دلو آب را بدان بندند و آن را بوسیلۀ آدمی یا اسب و شتر و گاو بحرکت آورند تا دلوهای پرآب را از چاه بالا آورد و دلوهای خالی را بدرون چاه فرستد. رجوع به چرخ چاه و چرخ دلو و چرخ جر شود
لغت نامه دهخدا

چرخ دولابی

چرخ دولابی
کنایه از آسمان، تَشتِ غَربالی، چَرخِ کَبود، سَقفِ مینا، رِواقِ کَبود، طارَمِ نیلگون، طارَمِ فیروزِه، طاسِ آبگون، چَرخِ خَضرا، چَرخِ گَردان، چَرخِ دَوّار، چَرخِ نیلوفَری، چَرخِ مینا، چَرخِ چَنبری، طاقِ لاجِوَردی، چَرخِ آبنوس، طاقِ کُحلی، گُنبَدِ طارونی، طاقِ خَضرا، طاقِ مُقَرنَس، چَرخِ اَخضَر، چَرخِ دَوّار، طارَمِ اَطلَس، طارَمِ اَخضَر، چَرخِ گَردان، رِواقِ چَرخ، کِلِّۀ نیلوفَری، چَرخِ چَنبری، رِواقِ فَلَک، خَرگاهِ سَبز، چَرخِ مُقَوَّس، چَرخِ خَضرا، کِلِّۀ خَضرا، طاس نِگون، چَترِ مینا، پَردِۀ نیلگون، گُنبَدِ کَبود، چَرخِ بُلند، طاقِ اَزرَق، رِواقِ زِبَرجَد، چَترِ آبگون، طاقِ طارَم، خَرگاهِ گَردان، چَرخِ اَخضَر، چَرخِ رَوان، دَریایِ اَخضَر، چَرخِ بُلَند، رِواقِ نیلگون، چَترِ کُحلی، طاقِ فیروزِه، قُبِّهِ خَضرا، چَرخِ مُقَوَّس، طاقِ مینا، چَرخِ دولابی، طاس اَفلاک، چَرخِ نیلوفَری، چَرخِ رَوان، گُنبَدِ لاجِوَردی، سَقفِ لاجِورد، چادُرِ لاجِوَردی، طاقِ نیلوفَری، چَرخِ کَبود، چَرخِ مینا، قُلزُمِ نِگون، خَرگاهِ مینا، چَرخِ آبنوس
چرخ دولابی
فرهنگ فارسی عمید

چرخ دولابی

چرخ دولابی
کنایه از آسمان است. (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج). آسمان. (ناظم الاطباء). چرخ. چرخ دوار. چرخ گردنده:
فغان زین چرخ دولابی که هر روز
به چاهی افکند ماه دل افروز.
جامی (از انجمن آرا).
، بخت ناپایدار. (ناظم الاطباء). رجوع به چرخ دوار شود
لغت نامه دهخدا

چرخ دوار

چرخ دوار
کنایه از آسمان، طاسِ آبگون، چَرخِ رَوان، چَرخِ چَنبری، سَقفِ لاجِورد، پَردِۀ نیلگون، چَرخِ گَردان، طارَمِ فیروزِه، طاقِ طارَم، گُنبَدِ لاجِوَردی، چَرخِ بُلَند، طاس نِگون، چَترِ مینا، چَرخِ گَردان، قُلزُمِ نِگون، کِلِّۀ نیلوفَری، چَترِ کُحلی، قُبِّهِ خَضرا، چَرخِ کَبود، طاقِ مُقَرنَس، چَرخِ خَضرا، چَرخِ کَبود، کِلِّۀ خَضرا، طارَمِ اَطلَس، چَرخِ دَوّار، سَقفِ مینا، طاقِ کُحلی، طارَمِ نیلگون، چَرخِ رَوان، چَرخِ چَنبری، چَرخِ اَخضَر، چَرخِ آبنوس، چَرخِ مُقَوَّس، چَترِ آبگون، دَریایِ اَخضَر، چَرخِ مینا، چَرخِ آبنوس، چَرخِ بُلند، چَرخِ مینا، طاقِ مینا، خَرگاهِ مینا، چَرخِ نیلوفَری، چَرخِ اَخضَر، چادُرِ لاجِوَردی، خَرگاهِ سَبز، رِواقِ زِبَرجَد، چَرخِ دولابی، چَرخِ مُقَوَّس، طاقِ فیروزِه، چَرخِ نیلوفَری، خَرگاهِ گَردان، رِواقِ چَرخ، طاقِ خَضرا، رِواقِ فَلَک، طاقِ اَزرَق، گُنبَدِ کَبود، رِواقِ نیلگون، چَرخِ دولابی، تَشتِ غَربالی، طاقِ نیلوفَری، طاقِ لاجِوَردی، گُنبَدِ طارونی، چَرخِ خَضرا، طارَمِ اَخضَر، طاس اَفلاک، رِواقِ کَبود
چرخ دوار
فرهنگ فارسی عمید

چرخ دوار

چرخ دوار
آسمان. (ناظم الاطباء). کنایه از آسمان و فلک. چرخ. چرخ گردنده. چرخ گردان:
بدل از مکر و از حسد دورند
حاصل دهر و چرخ دوارند.
ناصرخسرو.
رجوع به چرخ دولابی شود.
، بخت ناپایدار. (ناظم الاطباء). کنایه از بخت و اقبال، که بی ثبات و ناپایدار است
لغت نامه دهخدا