جدول جو
جدول جو

معنی چپر

چپر
پرچین، دیواری که از بوته های خار و شاخه های درخت در گرداگرد باغ یا کشتزار درست کنند، شاخ و برگ درخت و بوته های خار که بر سر دیوار باغ به ردیف بگذارند تا مانع عبور شود، خاربست، خاربند، خارچین، فلغند، کپر، نرده،
کلبۀ کوچکی که از شاخه های درخت و گیاه های خشک درست می کنند، کپر،
گروهی انسان یا حیوان که دایره وار گرد آمده و حلقه زده باشند،
وسیله ای در دستگاه پارچه بافی و نواربافی که سرتارهای نوار را به آن می بندند، چرخ خرمن کوبی
مخفّف واژه چاپار، کسی که نامه های مردم را از شهری به شهر دیگر می برد، پیک، اسکدار، نامه بر، نامه رسان، مأمور پست، برید، غلام پست، قاصد
تصویری از چپر
تصویر چپر
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با چپر

چپر

چپر
هندی پر چین، چپیره دیواری که از چوب و علف و شاخه های درخت سازند پر چین، گروهی از مردم یا جانوران که دایره وار گرد هم آیند و حلقه زنند
فرهنگ لغت هوشیار

چپر

چپر
دیواری ساخته شده از چوب و علف و شاخه های درخت، پرچین، گروهی از مردم یا جانوران که دایره وار گرد هم آمده و حلقه زده باشند
چپر
فرهنگ فارسی معین

چپر

چپر
خانه و دیواری باشد که از چوب و علف سازند. (برهان). دیواری که از چوب و علف و نی سازند. (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). خانه و دیواری که از علف و نی سازند. (جهانگیری).
خانه و دیواری باشد که از چوب و علف و نی سازند. (آنندراج). و آن خانه چوب و علف را ’کپر’ نیز گویند و در پارسی آن اصل است. (انجمن آرا) (آنندراج). خانه ای که از علف و نی سازند که اکنون در تکلم ’کپر’ است. (فرهنگ نظام). دیواری که از علف و نی باشد. (فرهنگ نظام). دیوارگونه ای که از ترکه و خارو علف سازند. حائطی از خار یا سر شاخه ها و شاخه های درهم. پرچین:
آب چون مردان جنگی در زره
باغ چون دیوار شهر اندر چپر.
پوربهای جامی (از جهانگیری).
کنار جوی از سبزه چپر بست
میان کوه از لاله کمر بست.
استاد (از جهانگیری).
، حلقه و دایره ای که از مردم و حیوانات دیگر کشیده شده باشد. (برهان) (ناظم الاطباء). حلقه و دایره باشد. (جهانگیری). بمعنی دائره و حلقه نیز آمده. (انجمن آرا) (آنندراج). مجازاً مطلق حلقه. (فرهنگ نظام) :
چپّرزده میدیدم گرد تو رقیبان را
آهی زدم و گفتم تخم چپری سوزد.
جامی (از انجمن آرا).
فریاد که وقت خط درآوردن تست
بر گل ز بنفشه چپّر آوردن تست
ما را بعتاب و کینه سبلت چه کنی
سبلت کن ما ریش برآوردن تست.
شمس الدین باقانی (از لباب الالباب).
، پوست پاره هایی را گویند که بندبافان و نواربافان، تار ابریشم و ریسمان را بر آن کشند، و هر مرتبه که پود را بگذرانند آنها را بگردانند. (برهان) (انجمن آرا) (جهانگیری) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام). و این قسم بند و نوار را چپرباف گویند. (برهان) (انجمن آرا) (جهانگیری) (آنندراج) (فرهنگ نظام). و چپرباف، هر چه باین طریق بافته شود. (ناظم الاطباء) ، بمعنی دیواری است که از چوب و خاک در برابر قلعه برای تسخیر آن سازند و در پناه آن جنگ کنند. (انجمن آرا) (آنندراج) (ناظم الاطباء). دیواری که در برابر قلعه از خاک و چوب برای تسخیر آن میساختند. (فرهنگ نظام) : لشکر مغول پیرامن نهر فرودآمدند و چپر بستند. (ذیل جامع التواریخ رشیدی). هولاکوخان بر باب الانطاکیه نزول فرمود و پیرامون شهر چپر بستند. (ذیل جامع التواریخ رشیدی).
رخنه ها در سور و باروی برنج آسان کنی
گر چو ما از تختۀ نان تنک سازی چپر.
بسحاق اطعمه (از انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا

چپر

چپر
چاپار. شخصی که بحکم پادشاهان و امیران، در هرمنزل او را سواری دهند تا با سرعت قطع راه کرده خبر ضروری برساند مثل ِ ’داک چوکی’ در هندوستان. (آنندراج). مخفف چاپار که بمعنی پست و برید باشد. (ناظم الاطباء). قاصدی که کاغذها و امانات مردم را از جایی به جایی میرساند، درینصورت ترکی است مخفف چاپار. (فرهنگ نظام). چاپار. پست. پیک. و رجوع به چاپار شود
لغت نامه دهخدا

چپر

چپر
دهی است جزء دهستان چای پاره بخش حومه شهرستان زنجان که در 30هزارگزی شمال باختری زنجان، بر سر راه عمومی واقع شده. کوهستانی و سردسیر است و 184 تن سکنه دارد. آبش از رود خانه قلعه چای و قزل اوزن، محصولش غلات و برنج، شغل اهالی زراعت و راهش مالرو است. راه نیمه شوسۀ مهرآباد - زنجان هم از نزدیکی این ده میگذرد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا

چپر

چپر
نردبانی که از شاخه ی بلند و پرشاخه ی درخت، ساخته شود و برای.، چوبی که در کنار بوته ی لوبیا یا انگور فرو کنند تا گیاه برای.، یکی از چهارپایه ی آلونک مزرعه که پله هایی بر آن کنده شود
فرهنگ گویش مازندرانی

سپر

سپر
آلتی فلزی که بهنگام حمله دشمن آنرا محافظ اعضا بدن قرار میدادند
سپر
فرهنگ لغت هوشیار