معنی جهان سوز
- جهان سوز
- برپاکنندۀ فتنه در جهان، ستمگر، ظالم، بیدادگر، جبّار، ستمکار، گرداس، جائر، ستم کیش، ظلم پیشه، جفا پیشه
واژههای مرتبط با جهان سوز
جهان سوم
- جهان سوم
- در علوم سیاسی منظور مجموع کشورهای درحال توسعه است، جهان اول شامل کشورهای بزرگ صنعتی غرب و جهان دوم شامل کشورهای بزرگ صنعتی کمونیست پیش از فروپاشی شوروی سابق بوده است
دهان سوز
- دهان سوز
- دهن سوز. (یادداشت مؤلف). رجوع به دهن سوز شود
جهانسوز
- جهانسوز
- فتنه و آشوب به پا کننده در جهان، بی اعتنا به جهان و هر چه در آن است
جان سوز
- جان سوز
- سوزناک
جان سوز
- جان سوز
- آنکه یا آنچه جان را بسوزاند، سوزناک
جهان ناز
- جهان ناز
- مایه فخر عالم، آنکه موجب فخرو مباهات جهان است
جهان آوا
- جهان آوا
- مرکب از جهان (عالم، گیتی) + آوا (صدا، بانگ)
جان سپوز
- جان سپوز
- آنکه یا آنچه اندکی جان و رمق بدهد،
برای مِثال خورش دادشان اندکی جان سپوز / بدان تا گذارند روزی به روز (فردوسی۱ - ۱۹۳)
جهان اول
- جهان اول
- در علوم سیاسی جهان اول شامل کشورهای بزرگ صنعتی غرب است، جهان دوم شامل کشورهای بزرگ صنعتی کمونیست پیش از فروپاشی شوروی سابق و جهان سوم منظور مجموع کشورهای درحال توسعه بوده است
