معنی تاثل - فرهنگ فارسی عمید
معنی تاثل
- تاثل
- استواری، محکمی، استحکام، محکم کاری، استقامت، ثبات، اطمینان
پایداری، استحکام، صلابت، قوام، ثقابت، رصانت، اتقان، اشتداد، رستی، جزالت، ثبوت
تصویر تاثل
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با تاثل
تاثل
- تاثل
- استوار شدن بن بستن ریشه بستن کونه کردن، استواردن استوار شدن بن گرفتن استوار شدن محکم شدن بنیاد داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تمثل
- تمثل
- مانندگی، متل آوری چنانه گویی داستان آوری، داستان زدن مثال زدن، شعر یا حدیث جهت مثل آوردن، مثل چیزی شدن نظیر چیزی گردیدن،جمع تمثلات
فرهنگ لغت هوشیار
تاثیل
- تاثیل
- ده یک (زکوه) دادن، گردآوری داراک دارا گشتن، استوار کردن با اصل و استوار کردن با بنیاد کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تاثم
- تاثم
- توبه کردن، باز ایستادن از گناه خستوییدن (اقرار اعتراف)، باز ایستادن از گناه پتتیدن (توبه کردن) باز ایستادن از گناه توبه کردن
فرهنگ لغت هوشیار