جدول جو
جدول جو

معنی بوگلک

بوگلک
بنه، درخت پستۀ وحشی یا سقّز که از تنۀ آن سقز، از گل و برگ آن رنگ سرخ رنگرزی و از میوۀ روغنی آن ترشی درست می کنند، بنگلک، بوی گلک، چاتلانقوش
تصویری از بوگلک
تصویر بوگلک
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با بوگلک

بنگلک

بنگلک
بَنه، درخت پستۀ وحشی یا سَقِّز که از تنۀ آن سقز، از گُل و برگ آن رنگ سرخ رنگرزی و از میوۀ روغنی آن ترشی درست می کنند، بوگَلَک، بوی گَلَک، چاتلانقوش
بوتۀ گل، درخت گل
بنگلک
فرهنگ فارسی عمید

بوکلک

بوکلک
میوه ای است مغزدار که آنرا ’ون’ گویند و ترکان، چتلاقوچ و عربان، حبهالخضراء خوانند. (برهان). بن کوهی است و آن حبه ای است سبز و کوچک و آنرا انجکک نیز گویند و ترکان آنرا چتلاقوج و عربان، حبهالخضرا و بهندی، قهوه خوانند. (آنندراج) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). بَن و میوۀ درخت بنه:
مرغ چنان بوکلک دهانش به تنگی
در گلوی او چگونه گنجدمعبد.
منوچهری.
نخوری انجکک و بوکلک بی حاصل
تا به ریش خود و یاران نکنی تف بسیار.
بسحاق اطعمه.
لغت نامه دهخدا

بنگلک

بنگلک
مصغر بنگل است که میوۀ مغزدار باشد که آنرا خورند. (برهان). میوه ای است ریزه که مغزکی دارد و بوگلک و بن کوهی نیز گویند. (رشیدی). نام یک قسم میوه. (ناظم الاطباء). رجوع به بنگل شود
لغت نامه دهخدا