معنی آشکارساز آشکارساز دستگاهی برای نمایان کردن چیزهای نامرئی به وسیلۀ آثار آن ها، آشکار سازنده، هویدا کننده تصویر آشکارساز فرهنگ فارسی عمید
آشکار سازی آشکار سازی عمل آشکار ساختن هویدا کردن، عمل آشکار ساختن جریانهای برق مغناطیسی فرهنگ لغت هوشیار
پیکارساز پیکارساز که پیکار سازد. که جنگ در اندازد. که رزم آغازد. که حرب ترتیب دهد: ز بس خشت گردان پیکارساز شده پیل چون در نیستان گراز. اسدی. نمدپوشی آمد بجنگش فراز جوانی جهانسوز پیکارساز. سعدی لغت نامه دهخدا