جدول جو
جدول جو

معنی ازبرم

ازبرم
از حفظ، از حافظه، در حافظه به خاطر سپردن، ازبر، حفظ، ازبیر برای مثال از مصحف تندی و درشتی نه همانا / یک سوره برآید که تو ازبرم نداری (فتوحی - لغتنامه - ازبرم)
تصویری از ازبرم
تصویر ازبرم
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با ازبرم

از برم

از برم
از بر، از حفظ: (از مصحف تندی درشتی نه همانا یک سوره بر آید که تواز برم نداری) (فتوحی مروزی)
از برم
فرهنگ لغت هوشیار

از برم

از برم
از بر. (جهانگیری) (برهان). حفظ. (آنندراج) :
یک دم بمراعات دلم گرم نداری
یک ذره مرا رحمت و آزرم نداری
از مصحف تندی و درشتی نه همانا
یک سوره برآید که تو از برم نداری.
فتوحی مروزی.
اگر خود هفت سبع از برم خوانی
چو آشفتی الف بی تی ندانی.
سعدی
لغت نامه دهخدا

ازبر

ازبر
از حفظ، از حافظه، در حافظه به خاطر سپردن، اَزبیر، اَزبَرم، حِفظ
ازبر داشتن: چیزی را به یاد داشتن، مطلبی را در حافظه داشتن
ازبر کردن: حفظ کردن و به خاطر سپردن
ازبر
فرهنگ فارسی عمید

ازرم

ازرم
مخفف آزرم. شرم. حیا، آزمند کردن. (منتهی الارب). طمع کردن. (تاج المصادر بیهقی) ، فرمانبرداری کردن. گردن نهادن. رام شدن، ازعام ارض، برآمدن اول نبات آن. از زمین برآمدن و روئیدن اول گیاه، ازعام امر، دست دادن کار، ازعام لبن، خوش شدن گرفتن شیر. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

ازرم

ازرم
گربه. قِط. سِنّور. هِرّ، برکندن از جای خود کسی را. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا