معنی هجن - فرهنگ فارسی عمید
معنی هجن
هجن
هجنت ها، سخنهای زشت، معیوب ها و ناشایست ها، عیب ها، زشتی ها، جمع واژۀ هجنت
تصویر هجن
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با هجن
هجن
هجن
جَمعِ واژۀ هجین. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). هجناء. رجوع به هجناء شود
لغت نامه دهخدا
هجن
هجن
جَمعِ واژۀ هجنه، عیب و قبح کلام، یا آنچه کلام را معیوب گرداند. (از اقرب الموارد) : آن سخن باشد سخن نزدیک من کز دین بود و آن سخن کز دین برون باشد نباشد جز هجن. ناصرخسرو. رجوع به هجنه شود
لغت نامه دهخدا
هجن
هجن
هاجن گردیدن جاریه. (منتهی الارب). هاجن گردیدن. (اقرب الموارد) ، هاجن گردیدن نخله و غیر آن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
هلن
هلن
روشنایی، نور، فرانسه از یونانی، در اساطیر یونان همسر منلاس پادشاه اسپارت که جنگ تروا به خاطر او روی داد
فرهنگ نامهای ایرانی
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.