جدول جو
جدول جو

معنی نسپار

نسپار
جایی که در آن انگور را فشار دهند و آب آن را بگیرند، چرخشت
تصویری از نسپار
تصویر نسپار
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با نسپار

نسپار

نسپار
جائی را گویند که انگور در آن افشرند. (برهان قاطع) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء). مصحف سپار است. (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین). رجوع به سپار شود
لغت نامه دهخدا

نستار

نستار
از شخصیتهای شاهنامه، نام چوپان قیصر روم در زمان گشتاسپ پادشاه کیانی
نستار
فرهنگ نامهای ایرانی

نسوار

نسوار
برگ خشک از نوع تنباکو که آن را نرم می کوبند و با اندکی آهک مخلوط می کنند و در جلو دهان میان لب و دندان می ریزند، ناس
نسوار
فرهنگ فارسی عمید

نسوار

نسوار
ماده ایست مرکب ازبرگ خشک تملول نرم کوبیده وکمی آهک وآنرامیان لب و دندان ریزندومکندوآن درهندوپاکستان رواج داردناس
فرهنگ لغت هوشیار

نسپاس

نسپاس
ناشکرحق ناشناس: (باتفاق خردمندان سگ حق شناس به که آدمی ناسپاس) (گلستان لغ)
نسپاس
فرهنگ لغت هوشیار

نسوار

نسوار
ناس، برگ خشک از نوع تنباکو که آن را نرم می کوبند و با اندکی آهک مخلوط کرده در جلو دهان میان لب و دندان می ریزند، ناس
نسوار
فرهنگ فارسی معین

نسنار

نسنار
دهی است از دهستان ژاورود بخش رزاب شهرستان سنندج، در 24هزارگزی جنوب شرقی رزاب و 7هزارگزی شمال غربی آوی هنگ در منطقۀ کوهستانی سردسیری واقع است و 400 تن سکنه دارد. آبش از چشمه، محصولش غلات و لبنیات، شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا

نسوار

نسوار
چیزی چون پان هندیان، در خراسان معمول است، از میخک و زرنیخ و امثال آن. (یادداشت مؤلف). آن را چون آدامس و آب نبات در دهان نهند
لغت نامه دهخدا