جدول جو
جدول جو

معنی مغتسله

مغتسله
صابئی، فرقه ای مذهبی که آداب و رسوم آن ها مخلوطی از یهودی گری و مسیحیت است و اکثر اوقات آداب و رسوم مذهبی خود را نزدیک آب روان و با شستشو در آب انجام می دهند. برخی از صابئین ستاره پرست و برخی بت پرست بوده اند، مرکز اصلی آن ها کلدۀ قدیم بوده و از اهل کتاب به شمار رفته اند و در قرآن ذکری از آن ها شده است، صابئین، صابی، ماندایی، ماندائیان
تصویری از مغتسله
تصویر مغتسله
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با مغتسله

مغتسله

مغتسله
همان صابئین قدیمند که به نام ماندایی نیز نامیده می شوند و ابن الندیم گوید: این فرقه جماعت کثیری بوده اند که در نواحی بطایح سکنی داشتند و صابئین بطایح این جماعتند و تا زمان ما هنوز قلیلی از این فرقه برجایند و از این رو آنان را مغتسله گویند که هر خوردنی را قبلاً می شسته اند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به صابئین شود
لغت نامه دهخدا

مغتسل

مغتسل
غسل آورنده. (آنندراج) (از منتهی الارب). آنکه می شوید. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، آنکه خوشبوی به خود می مالد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، اسب خوی کننده. (آنندراج) (ازمنتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

مغتسل

مغتسل
شستن جای. (مهذب الاسماء). جای غسل. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). آنجا که غسل کنند. آنجا که سر و تن شویند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : ارکض برجلک هذا مغتسل بارد و شراب. (قرآن 42/38) ، شستنگاه مرده. (منتهی الارب) (آنندراج). جایی که مرده را غسل می دهند. (ناظم الاطباء). آنجا که غسل دهند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، آن آب که خود را بدان شویند. (مهذب الاسماء) (از اقرب الموارد). آب غسل. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، آب سرد و هرچیزی که با آن می شویند. (ناظم الاطباء) ، شرابی است. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا