جدول جو
جدول جو

معنی گل یخ

گل یخ
درختی کوتاه، برگ های بزرگ و پهن و نوک تیز با گل های زرد رنگ و خوش بو که در زمستان شکفته می شود
تصویری از گل یخ
تصویر گل یخ
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با گل یخ

گل یخ

گل یخ
از جمله درختان زینتی است با گلهای معطر. رجوع به گیاه شناسی گل گلاب ص 200 و 201 شود. از جمله گلهای طایفۀ نرگسی است که دارای گلهای سفید و معطر میباشد
لغت نامه دهخدا

گل رخ

گل رخ
کسی که رخ او مانند گل سرخ باشد، گل چهره، خوب رو، خوشگل، زیبا، گل رخسار، گل عذار
گل رخ
فرهنگ فارسی عمید

گل میخ

گل میخ
میخ آهنین با سر مدور پهن (که بر دروازه کوبند یا میخ چادر و مانند آن) : شب وصل تو نهان آمده ام تا دم صبح ماه را ساخته گل میخی و بر در زده ام. (مسیح کاشی)، دگمه ای که خلخال ودست برنجن را بدان بند کنند
فرهنگ لغت هوشیار

گلکیخ

گلکیخ
دهی است از دهستان مرکزی بخش قاین شهرستان بیرجند واقع در 27هزارگزی جنوب باختری قاین و 25هزارگزی راه شوسۀ عمومی قاین به بیرجند. هوای آن معتدل کوهستانی و دارای 58 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول آن غلات و زعفران است. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا

گل میخ

گل میخ
نوعی از میخ آهن که سرش پهن میباشد. (آنندراج). میخ سربزرگ چوبی یا فلزی که بیشتر به دیوار اطاق کوبیده میشود برای آویختن چیزها از آن. (فرهنگ نظام). میخ بزرگ. میخ چادر. (ناظم الاطباء). میخی که سر آنرا بصورت گلی سازند:
در از سدرۀ بوستان ثواب
ز گل میخیش رو شناس آفتاب.
ظهوری (از آنندراج).
بیا به درگه شاهنشهی که از در او
شکفته غنچۀ گل میخ بر رخ ایام.
ابوطالب کلیم (از آنندراج).
شب وصل تو نهان آمده ام تا دم صبح
ماه را ساخته گل میخی و بر در زده ام.
مسیح کاشی (از آنندراج).
عرصۀ شهر هری فوق سپهر اخضر است
درگهش را شمسۀ خورشید گل میخ در است.
آگهی هروی.
، دگمه ای که خلخال و دست برنجن را بدان بند سازند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا