جدول جو
جدول جو

معنی گام شمردن

گام شمردن
قدم برداشتن، گام زدن، از روی حساب و به احتیاط قدم برداشتن
تصویری از گام شمردن
تصویر گام شمردن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با گام شمردن

گام شمرده

گام شمرده
گام حساب شده. گام به احتیاط. در بیت ذیل از عرفی مراد بازی اسب است که در عین جلدی به احتیاط قدم گذارد بحکم سوار و آن را در عرف هند گهری گویند:
در گام شمرده خطنگاری
بر نقطۀ نوک نیش کژدم.
(آنندراج).
- گام شمرده نهادن، به احتیاطقدم گذاشتن. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

گام سپردن

گام سپردن
سپردن راه طی طریق کردن: چو راهی بباید سپردن بگام بود راندن تعبیه بی نظام. (عنصری)
فرهنگ لغت هوشیار