جدول جو
جدول جو

معنی فن

فن
کاری که مستلزم تجربه یا آموزش قبلی است مثلاً فن خانه داری، صنعت، در ورزش در کشتی هر عملی که کشتی گیر برای زمین زدن حریف و غلبه بر او انجام می دهد، بند، نیرنگ
تصویری از فن
تصویر فن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با فن

فن

فن
آگاهی های مربوط به صنعت یا علم، حال، گونه، راه، روش، سرود طرب انگیز، در فارسی، حیله، نیرنگ، چاره، جمع فنون و افنان
فن
فرهنگ فارسی معین

فن

فن
هو فن علم، او نیکوپاینده و قیام ورزنده در علم است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا