معنی غدر کردن - فرهنگ فارسی عمید
معنی غدر کردن
- غدر کردن غَدر کَردَن
- بی وفایی کردن، پیمان شکستن، خیانت کردن
حیله کردن، فریب دادن، کلک زدن، حقّه زدن، گربه شانه کردن، خدعه کردن، شید آوردن، تنبل ساختن، مکایدت کردن، ترفند کردن، دستان آوردن، سالوسی کردن، غدر اندیشیدن، نیرنگ ساختن، تبندیدن، چپ رفتن، فریفتن، نارو زدن، پشت هم اندازی کردن، مکر کردن، غدر داشتن، گول زدن، کید آوردن، اورندیدن بی وفایی کردن، پیمان شکستن، خیانت کردن
حیلِه کردن، فَریب دادن، کَلَک زدن، حُقِّه زَدَن، گُربِه شانِه کَردَن، خُدعِه کَردَن، شَید آوَردَن، تُنبُل ساختَن، مُکایِدَت کَردَن، تَرفَند کَردَن، دَستان آوَردَن، سالوسی کَردَن، غَدر اَندیشیدَن، نِیرَنگ ساختَن، تَبَندیدَن، چَپ رَفتَن، فَریفتَن، نارُو زَدَن، پُشتِ هَم اَندازی کَردَن، مَکر کَردَن، غَدر داشتَن، گول زَدَن، کَید آوَردَن، اَورَندیدَن
تصویر غدر کردن
فرهنگ فارسی عمید