اندیشۀ آیندۀ دور را کردن. تدبیر آینده نمودن. دوراندیشی. مآل اندیشی. تعمق، دوراندیشیدن در کار و دور اندیشیدن در سخن. امعان، دور اندیشیدن در کار. (منتهی الارب). رجوع به دوراندیش و دوراندیشه و دوراندیشی شود
اندیشیدن. اندیشه کردن: امیر بدگمان گشت و دراندیشید و دانست که خشت از جای خود برفت. (تاریخ بیهقی ص 235). دراندیش ارچه کبکت نازنین است که شاهینی و شاهی در کمین است. نظامی. دراندیشید و بود اندیشه را جای که بادافراه را چون دارد او پای. نظامی. دراندیش ای حکیم از کار ایام که پاداش عمل باشد سرانجام. نظامی. رجوع به اندیشیدن شود