جدول جو
جدول جو

معنی طلاق خلعی

طلاق خلعی
طلاقی که زن به واسطۀ اکراهی که از شوهر دارد با دادن مالی یا بخشیدن مهریۀ خود از او طلاق می گیرد، طلاق خلع
تصویری از طلاق خلعی
تصویر طلاق خلعی
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با طلاق خلعی

طلاق خلع

طلاق خلع
طلاقی که زن به واسطۀ اکراهی که از شوهر دارد با دادن مالی یا بخشیدن مهریۀ خود از او طلاق می گیرد، طَلاقِ خُلعی
طلاق خلع
فرهنگ فارسی عمید

طلاق خلع

طلاق خلع
نوعی طلاق و آن قطع علاقۀ زوجیت از طرف زوج است بر اثر بذل زوجه مالی را به او. رجوع به خلع شود. از یک قسمت از مادیکان هزار داستان چنین معلوم میشود که در حقوق ساسانی طلاقی شبیه به طلاق خلع وجود داشته و زن میتوانسته با واگذاری اموال خود به شوهر، خود را از رابطۀ زناشوئی آزاد کند. از روایات (چ هند) چنین برمی آید که طلاق در این موارد آزاد و مجاز بوده است: الف - زن مرتکب زنا شود. گویادر این صورت طلاق اجباری بوده است. ب - زن وضع مزاجی خود را از شوهر پنهان کرده باشد. ج - زن جادو کند یا به کسی جادو بیاموزد. د - زن سترون (عقیم) باشد
لغت نامه دهخدا

طلاق رجعی

طلاق رجعی
طلاقی که در مدت عده رجوع شوهر به زن بدون عقد نکاح جایز است، مقابلِ طلاق بائن
طلاق رجعی
فرهنگ فارسی عمید

طلاق رجعی

طلاق رجعی
طلاقی که بعد آن در میان مدت عدت رجوع کردن به زن بدون نکاح جائز باشد و آن یک بار یا دو بار لفظ طلاق گفتن است، بخلاف طلاق باین که رجوع کردن در آن بدون نکاح جائزنباشد و آن گفتن است زن را ’انت بائنه’ و آنچه در معنی این باشد و بخلاف طلاق مغلظه که در آن تا زن منکوحۀ شخص دیگر شده طلاق نیابد نکاح به آن زن شوهر اول را جایز نباشد و آن سه طلاق دادن است. (غیاث) (آنندراج). طلاقی که از برای مطلق رجوع از آن در ایام عده موجود است. زوجی که زوجه خود را بعد از نزدیکی با او طلاق میدهد در حالتی که زوجه یائسه و صغیره نیست تا وقتی که ایام عده منتفی نشده است حق دارد از آن طلاق رجوع نموده و بعد از رجوع علاقۀ زوجیت عودت مینماید
لغت نامه دهخدا