جدول جو
جدول جو

معنی شست آویز

شست آویز
نوعی شکنجه که شخص مجرم را از دو انگشت بزرگ پا آویزان کنند
تصویری از شست آویز
تصویر شست آویز
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با شست آویز

شست آویز

شست آویز
قسمی از شکنجه که شخص مجرم را از انگشت ابهام آویزان می کنند. (ناظم الاطباء) (از آنندراج) :
چو دام زلف عنبربیز کرده
دل صد نافه شست آویز کرده.
محسن تأثیر (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

دست آویز

دست آویز
آنچه همراه آورند و وسیله مدعای خود سازند، حجت، دلیل
دست آویز
فرهنگ لغت هوشیار

شکر آویز

شکر آویز
گوشه و سر دستار که از پشت سر به میان دو کتف می آویخته اند
شکر آویز
فرهنگ لغت هوشیار

بخت آویز

بخت آویز
بخت آویزنده. بخت رسان. طالعآور. طالعانگیز. که بخت بدو آویخته باشد. قرین بخت. مقارن اقبال:
به پیروزی و بهروزی همی زی با دل افروزی
بدولتهای ملک انگیز و بخت آویز اخترها.
منوچهری
لغت نامه دهخدا

است مویز

است مویز
آش جوی که از مویز سازند. (مؤید الفضلاء)
لغت نامه دهخدا

تخت آویز

تخت آویز
که بر تخت آویخته شود، چون افسر شاهان کهن که بر تخت می آویختند تا بزرگی و سنگینی تاج بر تاجدار گران نیاید:
به پیروزی و بهروزی همی زی با دل افروزی
به دولتهای ملک انگیز و تخت آویزافسرها.
منوچهری
لغت نامه دهخدا

دست آویزه

دست آویزه
واسطه. (السامی) ، هدیۀ کمی که برای بزرگی برند تا دست خالی وی را ملاقات نکرده باشند. (ناظم الاطباء). دست آویز. رجوع به دست آویز شود
لغت نامه دهخدا