جدول جو
جدول جو

معنی سلام گفتن

سلام گفتن
سلام کردن، درود گفتن به کسی، سلام علیک یا سلام علیکم گفتن، سلام زدن
تصویری از سلام گفتن
تصویر سلام گفتن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با سلام گفتن

سپاس گفتن

سپاس گفتن
شکر کردن. شکر گزاردن:
الوان نعمتی که نشاید سپاس گفت
اسباب راحتی که ندانی شمار کرد.
سعدی.
بسرپنجگی کس نبرده ست گوی
سپاس خداوند توفیق گوی.
سعدی (بوستان)
لغت نامه دهخدا

سپاس گفتن

سپاس گفتن
حمدگفتن، ستایش کردن، قدردانی کردن، سپاسگزاری کردن، حق شناسی کردن، تشکر کردن، امتنان داشتن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

صلا گفتن

صلا گفتن
آواز دادن مردم را برای طعام خوردن یا انجام دادن کاری، خواندن و دعوت کردن به چیزی یا امری، صلا دادن، صلا زدن، صلا در دادن
صلا گفتن
فرهنگ فارسی عمید