نرم و آسان و هموار شدن. (غیاث) (آنندراج). همواری و روانی و آسانی و نرمی و ملایمت و روشنی و رونق و صفا. (از ناظم الاطباء). سلاته. رجوع به ذیل همین کلمه شود: و سلاست آب زلال و لطافت باد شمال. (سندبادنامه ص 180) ، روانی و به اصطلاح روانی کلمات بسهولت و آسانی که در آن الفاظ ثقیل نباشد. (آنندراج) (غیاث). نزد شعرا آن است که در نظم روانی بحدی بوده که در آن هیچ گرفتگی نبود از جهت لفظ. (از کشف الظنون). نرم و منقاد شدن باشد و شعرا شعرسلس، شعر روان و مطبوع را خوانند و گفته اند آفت جزالت تعسف است و آفت سلاست رکاکت. (حدائق السحر ص 87). عدم اغلاق و روانی کلمات که در آن الفاظ ثقیل و مشکل نباشد. (ناظم الاطباء). سلاسه. رجوع به این کلمه شود
درستی تندرستی، بهبودی، بی آکی، رهایی، رستگاری بی گزند شدن بی عیب شدن، رهایی یافتن نجات یافتن، امنیت، عافیت تندرستی، نجات رستگاری، خلاص از بیماری شفا، آرامش صلح، سالم تندرست: پدرم سلامت است. یا سلامت نفس. نیک نفسی خیر اندیشی. یا بسلامت. به هنگام خداحافظی گویند بسلامت برو. یا به سلامت بودن، سالم بودن، یا بسلامت ماندن، در امان بودن مصون ماندن، یا سرت بسلامت. بتو تسلیت میگویم. بی گزند شدن و بی عیب گشتن