جدول جو
جدول جو

معنی زمه

زمه
جسمی بلوری حلال در آب با خاصیت قبض بسیار که در نساجی و داروسازی و رنگرزی کاربرد دارد، سولفات پتاس و آلومینیم، زاج سفید، زمج، شبّ، شبّ یمانی
تصویری از زمه
تصویر زمه
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با زمه

زمه

زمه
دهی از دهستان حومه بخش اشنویه است که در شهرستان ارومیه واقع است و131تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

زمه

زمه
زاج سفید را گویند ومعرب آن زمج است و بعضی گویند سنگی است شبیه به زاج. (برهان) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). سنگی است سفید که به هندی بهتکردی گویند. (فرهنگ رشیدی). زاج. زاغ. زاک. شب. زمچ. نَک. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا

زمه

زمه
اذیت دادن کسی را گرمی آفتاب. کل ذلک لغه فی الدال و الذال. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به مادۀ قبل و نشوء اللغه ص 18 شود
لغت نامه دهخدا

ذمه

ذمه
کفایت ضمانت، نتیجه ای که از تعهد حاصل شود، عهد پیمان ضمان زینهار یا اهل ذمه اهل کتاب از زردشتیان جهودان و ترسایان که در سرزمین مسلمانان زندگی کنند (با شروط ذمه)، پر آب، کم آب از واژگان دو پهلو پیمان زینهار، پایندانی، پذرفتاری
فرهنگ لغت هوشیار