زاج سفید را گویند ومعرب آن زمج است و بعضی گویند سنگی است شبیه به زاج. (برهان) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). سنگی است سفید که به هندی بهتکردی گویند. (فرهنگ رشیدی). زاج. زاغ. زاک. شب. زمچ. نَک. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
اذیت دادن کسی را گرمی آفتاب. کل ذلک لغه فی الدال و الذال. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به مادۀ قبل و نشوء اللغه ص 18 شود
کفایت ضمانت، نتیجه ای که از تعهد حاصل شود، عهد پیمان ضمان زینهار یا اهل ذمه اهل کتاب از زردشتیان جهودان و ترسایان که در سرزمین مسلمانان زندگی کنند (با شروط ذمه)، پر آب، کم آب از واژگان دو پهلو پیمان زینهار، پایندانی، پذرفتاری