معنی ریش کاو
- ریش کاوریش کاو
- طمع کار
احمق، کودن، کم خرد، ابله، گول، گردنگل، انوک، شیشه گردن، سبک رای، تپنکوز، دنگل، خام ریش، کم عقل، فغاک، دنگ، خل، کاغه، لاده، چل، غمر، تاریک مغز، کانا، دبنگ، نابخرد، کهسله، بی عقل، غتفره، کردنگ، خرطبع، بدخردبرای مثال هرکسی شد برخیالی ریش کاو / گشته بر سودای گنجی کنجکاو (مولوی - ۶۸۶)طمع کار
اَحمَق، کُودَن، کَم خِرَد، اَبلَه، گول، گَردَنگَل، اَنوَک، شیشِه گَردَن، سَبُک رای، تَپَنکوز، دَنگِل، خام ریش، کَم عَقل، فَغاک، دَنگ، خُل، کاغِه، لادِه، چِل، غَمر، تاریک مَغز، کانا، دَبَنگ، نابِخرَد، کَهسَلِه، بی عَقل، غُتفَرِه، کَردَنگ، خَرطَبع، بَدخِرَدبرای مِثال هرکسی شد برخیالی ریش کاو / گشته بر سودای گنجی کنجکاو (مولوی - ۶۸۶)
فرهنگ فارسی عمید