ضمیر مشترک میان متکلم، مخاطب و غایب مثلاً خود من، خود شما، خود او، برای تاکید به کار می رود مثلاً تو خود گفتی، نفس، ذات، شخص، خویش، خویشتن، مقابل غیر و بیگانه، خودی خودبه خود: به خودی خود، بی سبب، بی جهت، بدون میل و ارادۀ دیگری از خودبی خود شدن: کنایه از از خود رفتن، از حال رفتن، بیهوش شدن ضمیر مشترک میان متکلم، مخاطب و غایب مثلاً خود من، خود شما، خود او، برای تاکید به کار می رود مثلاً تو خود گفتی، نفس، ذات، شخص، خویش، خویشتن، مقابلِ غیر و بیگانه، خودی خودبه خود: به خودی خود، بی سبب، بی جهت، بدون میل و ارادۀ دیگری از خودبی خود شدن: کنایه از از خود رفتن، از حال رفتن، بیهوش شدن