معنی خنده ناک - فرهنگ فارسی عمید
معنی خنده ناک
- خنده ناک خَندِه ناک
- شاد، خنده رو، خندان، خنده کننده، درحال خندیدن، خنداخند، سبک روح، ضاحک، منبسط، شکفته، خنده رو، خندناک، ضحوک، خندندهبرای مثال من چو لب ژاله شدم خنده ناک / جامه به صد جای چو گل کرده چاک (نظامی۱ - ۲۸) شاد، خنده رو، خَندان، خنده کننده، درحال خندیدن، خَنداخَند، سَبُک روح، ضاحِک، مُنبَسِط، شِکُفتِه، خَندِه رو، خَندناک، ضَحوک، خَندَندِهبرای مِثال من چو لب ژاله شدم خنده ناک / جامه به صد جای چو گل کرده چاک (نظامی۱ - ۲۸)
فرهنگ فارسی عمید