معنی حق الوکاله - فرهنگ فارسی عمید
معنی حق الوکاله
- حق الوکاله
- پولی که وکیل برای کاری که انجام می دهد از موکل خود میگیرد
تصویر حق الوکاله
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با حق الوکاله
حق الوکاله
- حق الوکاله
- وجهی که وکیل دادگستری در مقابل وظیفه ای که انجام میدهد از موکل خود دریافت می کند
فرهنگ لغت هوشیار
حق الوکاله
- حق الوکاله
- اجرت و مزد که در مقابل کار وکیل، موکل او بدو دهد و مبلغ آن تابع قرارداد موکل و وکیل است و در صورت عدم قرارداد حق متعارف مناط است
لغت نامه دهخدا
حق الوزاره
- حق الوزاره
- حقوق وزیر، مزایا و مداخلی که وزیر اعظم در عهد صفویه دریافت میداشت
فرهنگ لغت هوشیار
حق الکفاله
- حق الکفاله
- پاداش که به ازای کفالت کاری یا مقامی دهند
لغت نامه دهخدا