معنی حابل حابل شکارچی، آنکه پیشه اش شکار کردن جانوران است، نخجیرزن، نخجیروال، نخجیرگیر، متصیّد، صیدگر، شکارگیر، صیدافکن، قانص، نخجیرگر، صیدبند، صیّاد، شکارگر، نخجیرگان، دامیارساحر، جادوگرمقابل پود، تار پارچه تصویر حابل فرهنگ فارسی عمید