جدول جو
جدول جو

معنی چشم باز کردن

چشم باز کردن
بیدار شدن از خواب، چیزی را به دقت نگریستن و مواظب آن بودن
تصویری از چشم باز کردن
تصویر چشم باز کردن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با چشم باز کردن

چشم باز کردن

چشم باز کردن
گشودن چشم مقابل چشم بستن، کسی یا چیزی را بدقت نگریستن، بیدار شدن از خواب، چشم رضا و محبت بکسی باز کردن
فرهنگ لغت هوشیار

چشم باز کردن

چشم باز کردن
چشم گشودن. مقابل چشم بستن، در تداول عامه، کنایه از کسی یا چیزی را بدقت و کنجکاوی نگریستن، بمجاز، بیدار شدن. از خواب برخاستن.
- چشم رضا و مرحمت به کسی یا برکسی باز کردن، کنایه از نظر مهر و محبت بدان کس داشتن. بنظر لطف و نوازش نگریستن:
چشم رضا و مرحمت بر همه باز میکنی
چون که ببخت من رسد اینهمه ناز میکنی.
سعدی.
، در تداول عامه، به گربه یا سگ نوزاد گویند که تازه چشم واکرده است، یعنی هنوز چند روز از تولد او نگذشته است و چیزی درک نمیکند و در مورد انسان گویند: تازه چشم بازکرده، یعنی بی تجربه و نادان است
لغت نامه دهخدا