جدول جو
جدول جو

معنی چراغ سحر

چراغ سحر
چراغی که تا به هنگام سحر روشن است و با روشن شدن هوا خاموشش می کنند، هر چیز ناپایدار
کنایه از آفتاب، اسطرلاب چهارم، خایه زر، چتر روز، چتر زرّین، طاووس فلک، چتر نور، طاووس مشرق خرام، غزاله، گیتی پرور، چراغ روز، سپر آتشین، طاس زر، چتر زر، خایه زرّین، طرف دار انجم، طاووس آتش پر برای مثال نکال شب که کند در قدح سیاهی مشک / در [او] شرار چراغ سحرگاهان گیرد (حافظ - ۱۰۳۴)، ستارۀ سحری، ستارۀ صبح برای مثال چشم شب از خواب چو بردوختند / چشم و چراغ سحر افروختند (نظامی۱ - ۲۸)
تصویری از چراغ سحر
تصویر چراغ سحر
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با چراغ سحر

چراغ سحر

چراغ سحر
کنایه از آفتاب است. (برهان) (آنندراج). آفتاب. (ناظم الاطباء). مجازاً آفتاب. چراغ سحری. (فرهنگ نظام). چتر روزو چتر سحر و چتر زرین. (آنندراج). چراغ سحرگاه و چراغ سحرگهان. چراغ صبح، ستارۀ صبح را نیز گویند. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). مجازاً ستارۀ صبح. (فرهنگ نظام). ستارۀ سحری:
چشم شب از خواب چو بردوختند
چشم چراغ سحر افروختند.
نظامی.
سحر برد شخصی چراغش بسر
رمق دید از او چون چراغ سحر.
سعدی (بوستان).
رجوع به چراغ سحرگهان و چراغ سحری و چراغ صبح شود، چراغی که پیش از روشن شدن هوا روشن است و زود خاموشش میکنند، ازین جهت مجازاً در هر چیز ناپایدار استعمال میکنند. (فرهنگ نظام)
لغت نامه دهخدا

چراغ سحری

چراغ سحری
چراغ صبح و چراغ صبحدم. (آنندراج) (فرهنگ نظام). چراغ سحر. (فرهنگ نظام). چراغ سحرگاه. چراغ سحرگهی. چراغ سحرگهان، مجازاً آفتاب. (فرهنگ نطام) ، چراغی که پیش از روشن شدن هوا روشن است و زود خاموشش میکنند، ازین جهت مجازاً در هر چیز ناپایدار استعمال میکنند. (فرهنگ نظام). رجوع به چراغ و چراغ سحرگهان و چراغ صبح شود
لغت نامه دهخدا

چراغ سپهر

چراغ سپهر
کنایه از ماه یا آفتاب، چِراغ آسمان برای مِثال که چون بامدادان چراغ سپهر / جمال جهان را برافروخت چهر (نظامی۵ - ۷۸۵)
چراغ سپهر
فرهنگ فارسی عمید

چراغ سنگ

چراغ سنگ
ماده ای که در بعضی از غارها از درزها و شکاف های سنگ بیرون می آید، مومیا، مومیایی
فرهنگ فارسی عمید

چراغ آخر

چراغ آخر
کنایه از فراخی عیش و بسیاری نعمت باشد. (برهان) (آنندراج). فراخی عیش و بسیاری نعمت. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا