معنی جان شکر جان شکر شکارکنندۀ جان، گیرندۀ جان، جان ستان، برای مثال گهی خونم بدان زلف دوتای پرشکن ریزد / گهی خوابم بدان چشم سیاه جان شکر بندد (عبدالواسع جبلی- مجمع الفرس - جان شکر)، عزرائیل، دلبر، معشوق تصویر جان شکر فرهنگ فارسی عمید