معنی جان شکر - فرهنگ فارسی عمید
معنی جان شکر
- جان شکر
- شکارکنندۀ جان، گیرندۀ جان، جان ستان، برای مثال گهی خونم بدان زلف دوتای پرشکن ریزد / گهی خوابم بدان چشم سیاه جان شکر بندد (عبدالواسع جبلی- مجمع الفرس - جان شکر)، عزرائیل، دلبر، معشوق شکارکنندۀ جان، گیرندۀ جان، جان ستان، برای مِثال گهی خونم بدان زلف دوتای پرشکن ریزد / گهی خوابم بدان چشم سیاه جان شکر بندد (عبدالواسع جبلی- مجمع الفرس - جان شکر)، عزرائیل، دلبر، معشوق
تصویر جان شکر
فرهنگ فارسی عمید