جدول جو
جدول جو

معنی توتمیسم

توتمیسم
ایمان و اعتقاد اقوام بدوی به بعضی اشیا، درختان یا حیوانات، حافظ و نگهبان آن قوم و قبیله تصور می شدند
تصویری از توتمیسم
تصویر توتمیسم
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با توتمیسم

توتمیسم

توتمیسم
سیستم اجتماعی و مذهبی که بر مبنای اعتقاد به توتم پایه گذاری شده بود. رجوع به توتم شود
لغت نامه دهخدا

توریسم

توریسم
مسافرت به منظور تفریح و تجارت و بازدید و غیره، گردشگری، جهانگردی (واژه فرهنگستان)
توریسم
فرهنگ فارسی معین

توتمس

توتمس
سوم از هیجدهمین سلالۀ سلاطین قدیم مصر و مشهورترین آنان است. وی هفده بار به سوریه لشکر کشید و فرمانروائی واقعی در سواحل فرات بوجود آورد. (از لاروس). رجوع به دو مادۀ قبل و مادۀ بعد و تاریخ ایران باستان ج 1 ص 688 و تاریخ کرد صص 47-48 و قاموس الاعلام ترکی شود
دوم از سلالۀ هیجدهم پادشاهان قدیم مصر است و ساختمانهای کارناک را او بنا نهاد (1515- 1505 قبل از میلاد). (از لاروس). رجوع به مادۀ قبل و دو مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا

توتمس

توتمس
یا توتموزیس (1530- 1515 قبل از میلاد). اول از هیجدهمین سلالۀ سلاطین مصر قدیم است. او چند بار به سوریه لشکر کشید. (از لاروس). رجوع به سه مادۀ بعد شود
در حالت نصبی و جری، شصت: فمن لم یستطع فاطعام ستین مسکیناً ذلک لتؤمنوا باﷲ و رسوله... (قرآن 4/58)
لغت نامه دهخدا

تتمیم

تتمیم
تتمه. تمام کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (غیاث اللغات) (آنندراج). تمام کردن چیزی را و استمرار نمودن بر وی. تمّه ُ و علیه تتمیاً و تتمّه، دادن قوم را حصۀ تیر قمار خود، هلاک کردن چیزی را، تمیمه (تعویذ) کردن در گلوی کودک، خسته را کشتن. یقال: تمم علی الجریح. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، شکافته شدن بی آنکه جدا گردد. یا شکافته از هم جدا گردیدن. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) ، گردیدن کسی تمیمی الهواء او لرأی او لمحله. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، (اصطلاح علم بدیع) نوعی از اطناب است و آن آوردن زیادتی است در کلام بخاطر نکته ای چنانکه موهم خلاف مقصود نباشد مانند: و یطعمون الطعام علی حبه، ای یطمعونه مع حبه و الاحتیاج الیه. (از تعریفات جرجانی)
لغت نامه دهخدا