معنی تبندیدن - فرهنگ فارسی عمید
معنی تبندیدن
- تبندیدن تَبَندیدَن
- حیله کردن، فریب دادن، کلک زدن، تنبل ساختن، گربه شانه کردن، حقّه زدن، چپ رفتن، غدر اندیشیدن، خدعه کردن، پشت هم اندازی کردن، غدر کردن، شید آوردن، ترفند کردن، غدر داشتن، مکایدت کردن، دستان آوردن، نیرنگ ساختن، نارو زدن، مکر کردن، فریفتن، کید آوردن، اورندیدن، گول زدن، سالوسی کردن حیلِه کردن، فَریب دادن، کَلَک زدن، تُنبُل ساختَن، گُربِه شانِه کَردَن، حُقِّه زَدَن، چَپ رَفتَن، غَدر اَندیشیدَن، خُدعِه کَردَن، پُشتِ هَم اَندازی کَردَن، غَدر کَردَن، شَید آوَردَن، تَرفَند کَردَن، غَدر داشتَن، مُکایِدَت کَردَن، دَستان آوَردَن، نِیرَنگ ساختَن، نارُو زَدَن، مَکر کَردَن، فَریفتَن، کَید آوَردَن، اَورَندیدَن، گول زَدَن، سالوسی کَردَن
فرهنگ فارسی عمید