جدول جو
جدول جو

معنی پیش خیز

پیش خیز
آنکه پیش تر یا زودتر برخیزد، خدمتکار یا شاگرد چست و چالاک
تصویری از پیش خیز
تصویر پیش خیز
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با پیش خیز

پیش خیز

پیش خیز
که پیش خیزد، که از قبل خیزد،
خدمتکار، چالاک، (غیاث)، خادم و شاگرد و آنکه پیش از دیگران برخیزد:
منم که جوش فغان بر لب خموش من است
خروش محشریان پیش خیز جوش من است،
طالب آملی (از آنندراج)،
اجل دنباله دار غمزه های چشم بی باکش
قیامت پیش خیز جلوه های قد چالاکش،
علی نقی کمره ای (از آنندراج)،
بهر اثبات قیامت حجتی در کار نیست
پیش خیز شور محشر آن قدو بالا بس است،
صائب،
، نشید و آهنگ سرود، (غیاث)، به اصطلاح کشتی گیران، نوچه، که کشتی گیر اول با او کشتی میگیردو پس خیز، آنکه بعد از کشتی حریفان با او کشتی میگیرد:
چه می پرسی از ف تنه آن عزیز
که او را قیامت بود پیش خیز،
وحید (در تعریف معشوق کشتی گیر)
لغت نامه دهخدا

پیش میر

پیش میر
آنکه پیش میرد کسی که پیش از دیگری فوت کند، تصدق عزیز خود رونده فدای دلبند خود شونده: بسوزد دل ما در پیش میر که باشد جوان مرده و او مانده پیر. (نظامی)، پیش مرگ: بهر کسی مده بهره چون آب جوی که تا پیش میرت شود هر سبوی. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار

پیش گیر

پیش گیر
آنکه پیش گیردکسی که جلوگیری کند آنکه مانع آید، پیش بند پیش دامن، لنگی که از کمر تا پایین بندند از جلو فوطه
فرهنگ لغت هوشیار